امام صادق ع، نه به "عملگریزی" و "عمل زدگی"(تمدن سازی، علم نافع، کار قاطع)
سالروز شهادت امام جعفرصادق(ع) _ نشست(بیانیه گام دوم و عملگرایی اقتصادی) _ دانشگاه فرهنگیان _۱۳۹۸
بسمالله الرحمن الرحیم
از بنده خواستند مبتنی بر این بیانیه گام دوم ملت ایران نکاتی را تقدیم کنم. در دو بُعد نظر و عمل، به دو محور از این بیانیه بسیار مهم بپردازیم که ما سمت و سوی تحول نظری و تحول عملیمان در حوزه تعلیم و تربیت بر اساس این مرامنامه، چهل سال آینده، چهل سال دوم، تا چه زمانی برسیم به مراحل بعد در چهل سوم که نسل بعد از شما باید پیگیری کند و چون شهادت امام صادق(ع) است پشتوانه تئوریک و دینی آن را هم من براساس روایات امام صادق(ع) مستند به آنها عرض کنم. یک بُعد تمدن مسئله اقتصاد است مقوله پیشرفت و مدیریت معیشت اجتماعی است. یک تمدن قوی با اقتصاد ضعیف نمیشود چنان که در حوزه نظر با نظام علمی ضعیف که آموزش و پژوهش آن قدرت حل مشکلات آن جامعه را، مشکلات مادی و معنوی آن را نداشته باشد و کارآمد نباشد ندارد و این تمدنی که قرار است ساخته بشود حتماً علائم جعفری بر جبین و پیشانی آن باید بدرخشد. ببینیم چه گفتند در حوزه عملگرایی اقتصادی تمدنساز و در حوزه علمگرایی و علممحوری تمدنساز. میخواهیم ببینیم نظام آموزش و پرورش ما در دوره شماها این 30- 40 سال آینده که ما مُردیم و رفتیم باید چه جهتگیریها و هدفگذاریهایی را در نظر داشته باشیم. اقتصاد، نقطه کلیدی است و کاملاً تعیین کننده است. اقتصاد قوی نقطه قوت یک جامعه و یک تمدن است و اجازه نمیدهد که آن ملت و آن جامعه تحت نفوذ و سلطه بیگانگان و حتی دشمنانش قرار بگیرد. اجازه نمیدهد که بتوانند او را تحریم کنند و به او فشار بیاورند، محاصره اقتصادیاش بکنند و اقتصاد ضعیف یک نقطه ضعف است. با اقتصاد ضعیف نمیشود انقلاب اسلامی را حفظ کرد و نمیشود تمدنسازی کرد چون زمینهساز نفوذ دشمن و دخالت دشمن و سلطه دشمن بر نسلهای ما خواهد بود. حرث و نسل، به تعبیر قرآن، هر دو، یکی مستقیم و یکی باواسطه، از طرفی اقتصاد ضعیف تحت فشار مورد هجوم قرار میگیرد. فقر و غنا نه فقط در مادیات بلکه در معنویات بشر هم اثر میگذارد به همین دلیل است که ما وقتی از تمدن دینی سخن میگوییم معاصر بودن آن هم در حوزه علم و هم در حوزه اقتصاد و مدیریت باید ملحوظ باشد. پروژه اصلی این بیانیه گام دوم، تمدنسازی دینی جدید است. اقتصاد در تمدن دینی هدف نیست، هدف ذاتی و مطلق جامعه اسلامی نیست وسیله است اما چه وسیلهای؟ وسیلهای است که بدون آن به هدف نمیتوانید برسید. هدف، توحید و عدالت و رشد و انسانیت است. هدف، رشد عقلانیت و معنویت است اما بدون عدالت به آن نمیرسید و بدون یک تأمین رفاه نسبی و مبارزه با فقر و گرسنگی و وابستگی و بیماری و بیخانمانی و نکبت شما نمیتوانید انسان تربیت کنید آن هم در سطح وسیع و کلان اجتماعی در اشل یک تمدن. اقتصاد وسیله است هدف نیست. در نظام مادی اقتصاد هدف است. ته تمدن است آخر خط همان است چیزی بیش از آن نمیخواهیم. ثروت، قدرت، لذت. ثروت، قدرت، لذت اهداف بدیاند اما وسایل خوبیاند. اینها به عنوان هدف بد هستند اما به عنوان وسیله خوب، بلکه عالی و واجب هستند لذا وقتی از تأکید بر تقویت اقتصاد مستقل در ایران و در لوک انقلاب اسلامی که الآن یک بلوک شدیم الآن 5- 6 کشور به اردوگاه انقلاب اسلامی پیوستند و اینجا این گفتمان، گفتمان قالب شده و در بقیه کشورهای اسلامی اصلیترین اپوزوسیون و گفتمان ضد قدرت است یعنی طلیعه یک تمدن جدید و انقلابی کاملاً پیداست. این اقتصاد، عملگرایی میخواهد. اقتصاد به عنوان وسیله نه، هدف. عملزدگی نه. عملزده کسی است که اصلاً به جنبه نظر، حق، اخلاق، ارزش، ضد ارزش، درست، نادرست، عدالت و بیعدالتی کاری ندارد عملزده میگوید باید پیشرفت کنیم توسعه. میگوییم توسعه چیست؟ میگوید مسابقه در قدرت و ثروت. بعد چون بدون علم نمیشود به قدرت و ثروت رسید بنابراین توسعه در علم، ولی هدف این است. این عملزده میشود. علمزده چیست؟ علمزده یعنی اکتفاء و قناعت به سطوح پایین علم، سطوح فقط مادی علم و بعد هم علم بینتیجه. به تعبیر روایات علم غیر نافع. یعنی یک عالمه محفوظات داشته باشد ولی هیچ مشکل نه دنیا، نه آخرت، نه فقر، نه جمع جامعه، نه مشکلات اقتصادی و اجتماعی هیچ کدام را حل نکنید.
تمدن جدید دینی نه علمزده نه عملزده نباید باشد اما هم علممحور باید باشد و هم عملگرا. پس ما دوتا انحراف را توجه داشته باشیم. در نظام آموزش و پرورش نسل آینده ما باید به اینها توجه بشود. دقت میکنید؟ علممحوری آری. قرآن میفرماید: «وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ...» (اسراء/ 36)؛ یعنی هر جا علم ندارید دنبال کسی و چیزی راه نیفت. هیچ مسیری را بدون علم نرو. قرآن علممحور است. خداوند متعال در قرآن میفرماید تمدن قرآنی و اسلامی حتماً باید علممحور باشد. «لاتقفُ» تبعیت نکن، راه نیفت «ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ» هیچ چیز از آنچه به آن علم نداری، بدون علم در هیچ حوزهای نه معنوی نه مادی حرکت نکن. این علممحوری میشود. اما علمزده به مفهوم Scientism که علم فقط علم مادی است واقعیت، فقط ماده است. هدف علم هم فقط کسب قدرت و ثروت و لذت است بدون هیچ اعتنایی به حق و باطل و عدل و ظلم و مشروع و نامشروع، انسانی و غیر انسانی.
عملزده چیست؟ ما دوتا انحراف هم در حوزه عمل داریم یکی عملزدگی است که عرض کردم سرت را پایین بینداز فقط برو عمل کن فکر نکن! مبدأ کار تو چیست؟ غایت کار تو چیست؟ استدلال آن چیست؟ اصلاً به چه دلیلی چه کار دارید میکنیدو اولویتها را دارید از کجا میآورید؟ هیچی ما داریم کارمان را میکنیم.
انحراف دیگر در حوزه عمل، عملگریزی است که از تنبلی و مفتخوری و نفتخواری و مفتخواری شروع میشود تا توجیه راحتطلبی برای این که اینها مهم نیست گاهی هم توجیه مادی برایش میآورند و گاهی هم عمدتاً توجیه معنوی برای آن میآورند بخصوص در جوامعی مثل ما، مثلاً دیدید یک کسانی خیلی کار میکنند میگویند ای بابا! دنیا دو روز است اینقدر کار نکن! دنیا دو روز است ولی اینقدر کار نکن را از کجا آوردی؟! دنیا دو روز است بعد باید یک نتیجه دیگری بگیری باید بگویی ولی اینقدر حرص نخور، اینقدر پرخوری نکن، اینقدر مصرف نکن، نه این که اینقدر تولید نکن! زهد را در حوزه تولید بردید در حالی که زهد در حوزه مصرف است. زهد یعنی بیش از نیازتان مصرف نکنید حتی کمتر از آن هم میتوانی مصرف کنی بقیهاش را بگذارید بقیه مصرف کنند. ما زهد و آخرتباوری و معنویت را گاهی آمدیم اینطوری ترجمه کردیم که زاهد باش یعنی کار نکن، تولید نکن، عرق نریز! سایهنشین باش! این تصوف است. این بودیزم و هندوئیزم است، بخصوص مسیحیت کاتولیک است. حالا روایت آن را عرض میکنم.
پس ما عملگریزی هرگز، ضد تفکر اسلامی است و ضد مذهب امام صادق(ع) است. ولو به اسم معنویت. عملزدگی یعنی ما به نظر کاری نداریم عمل بدون نظر. این هم غلط است. «لا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ...» بدون علم حق ندارید حرکت کنید. اقتصادپرستی، مادهپرستی است در حوزه عمل ماتریالیزم است. اقتصادگریزی نفی عقل اقتصادی این یعنی فقر و نکبت و ذلت و وابستگی. اقتصاد را باید کاملاً جدی بگیریم ما روایت از اهل بیت(ع) داریم همه از جمله امام صادق(ع). حالا چون شهادت ایشان است بیشتر به روایات امام صادق(ع) استناد میکنم که میفرمایند یکی از علائم قطعی فرد مؤمن و جامعه دینی و جامعه مؤمن و تمدن دینی این است که عقل معیشت و عقل معاش دارد یعنی عقل اقتصادی. شعور اقتصادی دارند. میفهمد هزینه چقدر؟ واردات چقدر؟ تولید چقدر؟ مصرف چقدر؟ محاسبه میکند. عقل اقتصادی جزء علائم یک تمدن دینی و جامعه دینی و خانواده مؤمن است. «تقدیر المعیشت» یعنی اندازهگیری و مهندسی اقتصاد. اقتصاد بدون عقل، اقتصاد اسلامی نیست، اقتصاد اسلامی، اقتصاد علمی است به علاوه اخلاق و حقوق. توسعه اسلامی، پیشرفت اسلامی که میگویند پیشرفت علمی، فنی، تجربی، عقلی، محاسباتی، پرتلاش، برنامهریز منتهی با احتساب دنیا و آخرت یعنی ابدیت، هر دو با هم. هم دنیا و هم آخرت نه فقط دنیا. اقتصاد سکولار جامعهشناسی سکولار، آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت سکولار فقط به دنیا میپردازد برای همین 30- 40 سال برنامهریزی میکند تازه آنهایی که خوب برنامهریزی میکنند. آموزش و پرورش اسلامی هم چند دههای که ما و شما در این عالم هستیم و هم برای ابد چون ما و شما موجودات ابدی هستیم یک طوری باید برنامهریزی کند که «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً...» (بقره/ 201)؛ حسنه دنیا و حسنه آخرت. دنیای خوب و آخرت خوب. این باید هدف آموزش و پرورش اسلامی باشد. تمدن دینی که از آن بحث میشود که باید بسازیم این است. مدیریت خردمند. تولید انبوه باکیفیت، توزیع عدالتمحور، مصرف بیاسراف. این میشود اقتصاد و توسعه اسلامی و تمدن دینی. به شدت هم در دنیا و هم در آخرت فرد و جمع اثر دارد. تمدن دینی، تمدنسازی یعنی بسترسازی کنید که هرچه بیشتر انسانهای بیشتری، دنیای خوب و آخرت خوب داشته باشند این هدف تمدنسازی دینی است، این هدف آموزش و پرورش اسلامی است که شاخصهای عدالت، معنویت، عقلانیت این سهتا در سطح جامعه اسلامی در درجه اول، و جامعه جهانی در درجه بعد در حد توان حاکم و مسلط بشود.
یک وقت مرز "ماده" و "معنا" را غلط رسم نکنید. یکی از کمبودها و مشکلات نظام آموزشی الان ما چه در سطح آموزش و پرورش و چه آموزش عالی، چه حتی حوزه، یکی از ضعفهایمان این است که عملگریز هستیم. ذهنزدگی و عملگریزی. در دعاها میفرماید که از خدا بخواهید «رَبِّ زِدّنِی عِلماََ نَافِعاََ». علم نافع؛ علم یعنی آن جنبه نفعرسانیاش مهم است. منفعت، سود، فایده؛ اما این غیر از اصالت سود ماتریالیستی است. این غیر از آن چیزی است که به آن یوتیلیتاریسم (Utilitarianisme) میگویند. utilityیعنی فقط سود مادی. این نفع اعم از مادی و معنوی و اعم از دنیوی و اخروی است اما بالاخره هم حوزه، هم دانشگاه و هم آموزش و پرورش باید توضیح بدهند که خروجیشان به چه دردی میخورد؟ این میشود علم نافع. باید توضیح بدهد چه درسی؟ چه واحد درسی؟ چند ساعت در هفته، در روز، در سال میخوانید چرا؟ چه تعداد دانشجو یا طلبه در چه رشتهای میپذیرید چرا؟ خروجی آن چیست؟ کدام مشکلات مادی و معنوی و فرهنگی جامعه را حل میکند؟ اگر به این جمعبندی رسیدید که ما میلیاردها میلیارد پول صرف میکنیم میلیاردها جوان را در این سهتا نظام یعنی آموزش و پرورش، آموزش عالی و حوزه، ما میگیریم چند سال وقت میگذاریم بعد که بیرون میآیند خروجیهایش به این دردها میخورند و به این دردها اصلاً نمیخورند. اصلاً زندگی خودش را هم ممکن است نتواند تأمین کند. کار بلد نیست ننگ دارد که کار کند، دوست دارد بنشیند و توی سینی بیایند به او پول بدهند! خب این خروجی معیوب است. اینها فقط موعظه نیست اینها دستورالعمل برای تمدنسازی است. نظام آموزش و پرورش ما نظام حوزه ما، نظام آموزش عالی ما، باید توجه کنند اسلام، بودیزم و هندوئیزم و عرفانهای سرخپوستی و مسیحیت نیست. اصالت معنویت است اما در عین حال عملگرا است. سه قطره مقدس در دنیاست، 1) قطره اشک کسی است که به عشق خدا و خوف خدا در نیمه شب اشک میریزد. 2) قطره خون شهید، کسی که همه هستیاش را فدای دفاع از توحید و عدالت و خدمت به بشریت میکند و 3) عرق کارگر. کار، تولید، تلاش. ما باید در آموزش و پرورش و دانشگاههایمان نیروهایی تربیت کنیم که عاشق کار باشند نه فراری از کار. آماده برای عرقریزی بشوند. اصالت عمل، تلاش، عشق بورزند برای این که خودشان را به زحمت بیندازند نه فرار از زحمت و سایهنشینی. ما باید خروجی آموزش و پرورش و آموزش عالی دانشگاههایمان و مدارسمان و کسانی باشند که در راحتطلبی مسابقه نگذارند که چه کار کنیم کمتر کار کنیم، بیشتر بخوریم! بعد بگوییم چه کسی زرنگ است؟ آن کسی که کمتر کار میکند و بیشتر میخورد! نه؛ باید بگوییم آن کسی زرنگ است که بیشتر کار میکند و کمتر میخورد. اگر در آموزش و پرورش و آموزش عالی و حوزههای علمیه به این خروجی رسیدیم کار هر کدام به حسب رشته خودشان، آن وقت تمدنسازی میکنیم اگر نه، تمدنسوزی میکنیم و همیشه وابسته و ضعیف و دنبالهرو هستیم. تمدنسازی یعنی شما باید لوکوموتیو باشید واگنها را به تو ببندند و پشت سر تو بیایند نه این که یک واگنی باشی به لوکوموتیو غرب یا شرق یا هر جای دیگری وصلتان کنند. این است فرق مصرف کننده بودن در اقتصاد و علم یا تولید کننده بودن.
در این دیدگاه معنویت هم درست تعریف میشود. دقت کنید اینها در نگاه اسلامی اینطوری نیست که معنوی بودن یعنی کمتر کار کردن! عرقریزی و تلاش، معنیاش مادی بودن است! اصلاً چنین چیزی نیست. بسته به هدف شماست. هدف شما اگر الهی است عرقی که از پیشانیتان میآید مثل خون شهید است. حالا نه به این معنا که پاداش کار کردن به اندازه شهادت است. نه، پاداش شهادت اصلاً قابل مقایسه نیست اما مقدس است و در همان مسیر است. اقتصاد مقدس میشود. کارخانه معبد میشود، مزرعه مسجد میشود. این نگاه دینی است. و کسانی که به اسم معنویت و امر قدسی میخواهند از کار فرار کنند اسلام با اینها شدیداً برخورد کرده است و میگوید کار، جهاد فیسبیلالله است. پیامبر(ص) میفرماید اینهایی که در حین کار کشته بشوند یا بمیرند مثل کارگری که از بالای ساختمان میافتد و کشته میشود اینها شهید هستند اگر هدفشان تأمین معاش خانواده به روش مشروع است اینها شهید فی سبیلالله هستند. آن کسی که میافتد پایش میشکند و فلج میشود این جانباز است. آن کسی که در راه تحقیق علمی کار میکند بعد وسط این کار یک مرتبه سکته میکند این شهید است. آن کسی که داشت موشک میساخت برای دفاع از حیثیت و عزت ایران و مسلمین و مستضعفین جهان، منفجر شد شهید شد او شهید است. آن کسی که دارد سد میسازد تا آبها را مهار کند سیل نشود، بارندگی به جای تخریب احیاء کند او مجاهد فیسبیلالله است. آن زنی که دارد کار میکند بیرون یا در خانه، مادری که دارد در خانه کار میکند برای این که مراقب باشد یک انسان و فرزندش را مراقب کند او مجاهد فی سبیلالله است. آن مرد و زنی که دارد بیرون فعالیت میکند در راه رشد جامعه و خودش، مجاهد است. این نگاه اسلامی است. در عین حال عملزدگی نه، که فقط کار، علم، درس، سیاست، اما بدون عبادت! بدون تأمل، بدون خودسازی. آن هم غلط است. یعنی شما اقتصاد بدون معنویت تهش میشود همین نظام سرمایهداری فاسد. با اینها ک نباید مسابقه بگذاریم بعضیها فکر کردند توسعه یعنی مسابقه بگذاریم که ما یک وقتی سوئد، انگلیس، آلمان بشویم! اینطوری نیست. نکات درست را باید از شرق و غرب آموخت ولی اینها الگوی ما نیستند. به شدت اسلام از همان ابتدا مراقب بود که کسانی به اسم معنویت و امر قدس یک وقت از زیر کار فرار نکنند و تنبلی را توجیه نکنند.
نقل شده که دو نفر از اصحاب پیامبر(ص) یک برادرشان را به دوش گرفته بودند یکی زیر این پایش را، و دیگر زیر آن پایش، با خودشان میبردند و میآوردند حالش هم خراب بود. پیامبر(ص) فرمودند ایشان چی شده، رنگشان سفید زرد حالش خراب بود. گفتند آقا هر نمازی را که تمام میکند نماز بعدی را شروع میکند! کلاً فقط نماز میخواند و روزهاش که تمام میشود روز بعد میگیرد، هر روز روزه است و مدام در حال نمازهای مستحبی است. این را از روی شترش پایین آوردند، گفتند خب شتر او را چه کسی آب و غذا میدهد؟ مخارج زن و بچهاش و خانوادهاش از کجا میآید؟ آنها گفتند آقا ما در خدمتیم. ما برای خدمت به معنویت، ما خانواده ایشان و خودش و شترش را تأمین میکنیم ایشان فقط نماز میخوانند و روزه میگیرند و به جایش برای ما دعا میکنند. پیامبر اکرم(ص) فرمودند شما دوتا از ایشان به خداوند نزدیکتر هستید. شما دو نفر که کار میکنید از این اخویتان به خداوند نزدیکتر هستید مگر اسلام چنین چیزی را گفته است؟ نه به شما اجازه میدهد فقط کار کنید عبادت نکنید، نه به ایشان اجازه میدهد که فقط عبادت کند و کار نکند. دنیا و آخرت دو روی یک سکهاند. دنیا ظاهر آخرت است و آخرت باطن دنیاست مگر میتوانید اینها را تفکیک کنید و یک بُعدی جلو بروید.
یک روز پیامبر(ص) با اصحابشان نشسته بودند یک جوان زحمتکشی بود خیلی زود هنوز آفتابنزده از خانه بیرون زده بود و داشت اول صبح سراغ کارش میرفت. چند نفر از اصحاب دور پیامبر بودند گفتند یا رسولالله این خیلی جوان خوبی است بسیار جوان پاک و سالمی است خیلی هم زحمت میکشد منتهی همهش زحمت برای اقتصاد و دنیا، همهش در خط دنیاست کاش برای خدا یک کم کار میکرد ولی خیلی پرتلاش است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند این دارد برای خدا کار میکند. این که صبح هوا تاریکی تنبلی را کنار میگذارد و دنبال کار و تلاش و عرقریزی و آبادسازی و تولید ثروت، تولید قدرت، تولید علم، تولید کار میرود، پیامبر اکرم(ص) فرمودند کسی که این کار را میکند تا خودش و خانوادهاش ذلیل نباشند و محتاج دیگران نباشند جامعهاش محتاج و ذلیل و وابسته باشد فرمودند این دقیقاً دارد در راه خدا قدم برمیدارد. اگر دارد تلاش میکند که پدر و مادر پیر ضعیفش، تحقیر نشوند وابسته نباشد و به گدایی و ذلّت نیفتند، بینیاز باشند این در راه خداست. چرا فکر میکنید عمل ایشان دنیوی و مادی است و اخروی نیست؟ به هدفش مربوط است.
به ما میگویند شیعه جعفری. ببینید امام صادق(ع) چه میفرمایند؟ آموزش و پرورش ما باید تنبلستیز و تنبلیزدا باشد. خروجی نظام آموزش و پرورش و دانشگاههای ما نباید آدمهایی باشند که 7-8تا کتاب را خواندند امتحان دادند بعد بیرون میآیند دست و پا چلفتی! آویزان! دهانها باز! که آی به ما برسید، به ما شغل بدهید، حقوق بدهید. به من خانه بدهید، کار بدهید. یعنی چه؟ نیروی جوان باید برای بقیه کار کند نه این که آویزان بشوید پدر، مادر، حکومت، دولت، خدا، مردم، نفت، مالیات، بیایید من را اداره کنید! تو باید همه جا را اداره کنی. آموزش و پرورش اسلامی این است که تمام که میشود چه آن که دانشگاه میرود و چه آن که نمیرود بتوانند زندگی خودشان را تأمین کنند و بتوانند مشکلات جامعه را حل کنند و هر کدام یک فن و یک کاری بلد باشند. باید در این مدارس ما آموزش بدهند که یک کارگر ساده اما پرتلاش بودن شرف دارد بر یک کارشناسی ارشدی که میخواهد تن به کار ندهد و اهل تلاش نیست باید یاد بدهند که کار یعنی شرف. هرکس هر کاری میکند شریف است. باید بچهها کاری بشود که از آموزش و پرورش و دانشگاه بیرون میآید افتخار کند که من کار میکنم ننگ او باشد که بیکار باشد ضمن این که اینهایی که میگویند بیکار، اغلبشان نه همهشان، منظورشان از کار، کارهای جلوی کولر و پشت میز است. میگویند کار نیست منظورشان آنطور کارهاست و الا همیشه کار هست. تو کارگر باش. همیشه کار هست از هیچی میشود کار درآورد. یک چند گرم عقل میخواهد و یک مقدار عِرق تا عَرق بریزید. چون کسی که حاضر نیست عرق بریزد عِرق ندارد، بیرگ است. باید یک کاری کنید که همه در کار و تلاش مسابقه بگذارند. هیچ کس حق ندارد هیچ شغلی را مخصوصاً این شغلهایی که تولید میکنند را تحقیر کند. خجالت بکشد بگوید پدرم کارگر فلانجاست. این یک افتخار است. پدر من رفتگر است، پدر من کارگر است، شرفی بالاتر از این نیست. پدر من نظافتچی است. پدر من راننده است، پدر من کشاورز است، پدر من کارگر سر گذر است، این شرف دارد بر آن کسی که میگوید پدرم سرمایهدار یا پولدار یا مهندس و دکتر است ولیکن به فکر حل مشکلات جامعه و خدمت به جامعه نیست فقط پول و پول و پول. آن ضد شرف است این شریف است.
امام صادق(ع) فرمودند «اَلْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ اَلْحَلاَلِ» عبادت 70 جزء است. 70 جزء یعنی بینهایت شما شق و مصداق برای عبادت دارید. 70 – 7 علامت کثرت است یعنی بینهایت است حد ندارد. – خواهش میکنم این را دقت کنید - بعد فرمودند «أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ اَلْحَلاَلِ» به شما بگویم بالاترین عبادت عملی چیست؟ اقتصاد مشروع، فعالیت اقتصادی، کار اقتصادی، تولید ثروت، و تولید قدرت، تولید علم، تولید عزت، تولید معرفت و آگاهی، تولید انگیزه و نشاط، هرچه که جامعه را به سمت انسانیتر شدن، الهیتر شدن پیش میبرد. امام صادق(ع) فرمودند عبادت 70 جزء است یعنی خیلی کارها را میشود با نیت و انگیزه درست خدا را و منافع خلق را هدف بگیرید همان کارتان عبادت میشود. هنر، سینما، رسانه، مهندسی و پزشکی تا هر کار دیگری، هر رشتهای که دارید میخوانید. فرمودند «أَفْضَلُهَا جُزْءاً طَلَبُ اَلْحَلاَلِ» به شما بگویم بالاترین عبادت عملی چیست؟ دوتا شِق دارد. 1) طلب. یعنی مطالعه، یعنی عرقریزی، تلاش، کار. برنامهریزی. فعالیت اینقدر که خسته شوید وقتی خانه میآیید بیفتید. 2) طلب حلال. نه طلب حرام. ممکن است یک کسی خیلی هم خسته شود منتهی در غارت دیگران. چرا بالاترین عبادت است؟ برای این که سختترین کار است، هم تلاش است نه مفتخوری و سایهنشینی، کار و تلاش. و طلب مشروع. یعنی مطالبه و تلاش، عرقریزان روح و جسم منتهی بدون ستم به دیگران. این خوب است و الا با ستم به دیگران که میشود طلبالحرام! یعنی با رعایت موازین انسانی، اخلاق و حقوق تلاش کنی و بدوی. یک جامعهای داشته باشیم که اگر 20 میلیون- 30 میلیون جوان دارد، 30 میلیون کارگر، کارگزار فعال داشته باشد. در خانه و بیرون خانه در همه عرصهها. اینطوری میشود تمدنسازی کرد. اینطوری میشود حسنه دنیا و حسنه آخرت. کَدّ یعنی رنج بردن. «الکاد کالمجاهد فی سبیلالله» رنجبران مجاهد راه خدا هستند. مفتخورها سد راه خدا هستند، پشت به خدا دارند زندگی میکنند. اینهایی که کم کار میکنند و زیاد میخورند، سالم هم هستند میتوانند کار کنند ولی عمداً کار نمیکنند اینها پشت به خداوند دارند حرکت میکنند. روایتی از امام صادق(ع) دیدم که بعضی از گناهان شما با استغفار و دعا بخشیده نمیشود با زحمتکشی و عرقریزی بخشیده میشود. باید سختی بکشید، کار کنید، زیر آفتاب، آن وقت رشد میکنید. هم اقتصادتان رشد میکند و هم خودتان به عنوان یک انسان رشد میکنید. بزرگ میشوید. این دین عملگرا است نه عملزده نه عملگریز.
امام صادق(ع) فرمودند انگیزهتان توحید و عدالت و خدمت به خلق باشد، مادیترین کار شما معنویترین عمل است. اصلاً صدقه است. خیلی عجیب است همان کاری که حیوانات هم میکنند مجبور هستند بکنند همه کفار هم میکنند و الا آدم از گرسنگی میمیرد، باید کار کنیم و الا از گرسنگی میمیریم همین کار را امام صادق(ع) فرمودند اگر با این هدف توحیدی انجام بدهید این صدقه است. همان کاری که خودت برای خودت داری میکنی مخارج زندگی خودت را داری تأمین میکنی همان صدقه است. صدقه یعنی علامت صدق. یعنی صادق هستی دروغ نمیگویی کاذب نیستی. صدقه یعنی علامت صداقت. از کجا میفهمیم چه کسی صادق است؟ با حرف معلوم نمیشود با انفاق. با تولید، با تلاش معلوم میشود کی هستیم. دیدید بعضیها میگویند از آدم تنبل کار نخواه برای این که زود نصیحتت میکند. بعضیها را دیدید مینشینند مسافرتی تفریحی بیرون میروید مثلاً 10- 20 نفر هستند زود خودشان تقسیم کار میکنند یک عدهای کسی هم به آنها نمیگویند خودشان مسئول کار میشوند یک عدهای هم بدون این که کسی از آنها بخواهد یا بفرما بزند مسئول استراحت میشوند مشغول استراحت هستند. دیدید در میهمانیها اینطوری است میهمانی میدهیم یا چند نفر فامیلی و دوستی تفریحی سفری میروید یک عده هستند همینطوری خودشان زودتر میروند که نظافت کنند اتاقها را مرتب کنند، غذا درست کنند، ظرفها را میشورند. یک عده هم از اول مسئول پیدا کردن بهترین جا برای خوردن و خوابیدن هستند. بهترین جای سفره کجاست! آن جایی که خیلی خوب است تابستان که گرم نیست در زمستان کنار بخاری است آن تشکی که راحتتر است! میگردند متخصص هستند! قشنگ یک عده مشغول کار میشوند و یک عده مشغول استراحت! همینجا در روایت میگوید اگر میخواهید بشناسید چه کسانی رو به خدا دارند حرکت میکنند و چه کسانی پشت به خدا، همین آدمها را نگاه کنید آنهایی که آویزان هستند. در مهمانیها مثلاً عروسیای مهمانیای، عزایی چیزی هست تا مراسم تمام میشود یک عده خودشان سریع توی آشپزخانه میروند اصلاً کسی هم به آنها نمیگوید شروع میکنند به شستن ظرفها و نظافت. اینها آدم و مؤمن هستند اینها مأجور هستند. امام صادق(ع) میفرماید اینها مؤمن هستند. یک عده هم دیر میآیند که سر وقت برسند بعد هم جای خوب سفره کجاست! بعد هم که تمام میشود به یک بهانهای میرود چون میداند الآن مجلس تمام شد وقت کار است. امام صادق(ع) میفرماید درس عبرت بگیرید. فرق انسان و غیر انسان همین است. ماها همینطور هستیم یعنی در جمعی قرار میگیریم تقسیم بر دو میشویم. یک قِسم سومی هم داریم که اینها خاکستری هستند اصلاً خیلی شعورشان کار نمیکند که این غذاها بالاخره ظرف کثیف میشود یک کسی باید بشورد اگر یک کسی به آنها بگوید پاشو توی رودرواسی بلند میشوند اگر نگویند همینطوری مینشینند میخورند که اکثریت اینطوری هستند متخصص لم دادن هستند! اینها وارد هستند که کجا چه کار کنند بهتر است! به آدم تنبل کار نگو چون زود نصیحتت میکنند. مثلاً میگویی بلند شو کمک کن، میگوید آقا چقدر به فکر این مسائل جزئی هستید! چقدر دنیازدهاید! پاشو تنبل مفتخور. تنبل نصیحتت میکند. امام صادق(ع) فرمودند آنهایی که کار میکنند بندگان صالح خدا هستند آنهایی که کار نمیکنند دارند فاسد میشوند انگل هستند. مگر یک کسی مریض باشد، پیر باشد، بچه باشد، مشکلی دارد حساب او جداست.
برای امام صادق(ع) میهمان آمده بود یک دفعه چراغشان عیب برداشت یک مرتبه نور آن کم شد، دود زد و میهمان دستش را دراز کرد که چراغ را درست کند امام صادق(ع) سریع دویدند که شما میهمان هستید هرگز اجازه نمیدهم ما از میهمان کار نمیکشیم. از او گرفتند و خودشان تنظیم کردند. حالا میهمان خوب است که پا شود ولی صاحبخانه نباید بگذارد که میهمانش کار کند. امام صادق(ع) فرمودند ما اجزاه نمیدهیم که میهمان کار کند و به سختی بیفتد. امام صادق(ع) فرمودند که جد من امام سجاد(ع) پدربزرگم فرمودند «کانَ علیُّ بنُ الحسینِ(ع): إذا أصبَحَ خَرَجَ غادِیا فی طَلَبِ الرِّزقِ، فقیلَ لَهُ: یا بنَ رسولِ اللّهِ، أینَ تَذهَبُ؟ فقالَ: أتَصَدَّقُ لِعِیالی، قیلَ لَهُ: أ تَتَصَدَّقُ؟ قال: مَن طَلَبَ الحَلالَ فهُو مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ صَدَقةٌ علَیهِ.»
امام سجاد(ع) خدای عبادت و معنویت بود، خدای سجده و اشک بود. زینالعابدین بود. یعنی قهرمان اهل عبادت بود اما ایشان محال بود صبحی پس از آفتاب از خانه بیرون بیاید. «غادِیا فی طَلَبِ الرِّزقِ،» هوا روشن نشده ایشان برای کار و فعالیت اقتصادی، تولید بیرون میآمد. «فقیلَ لَهُ: یابنَ رسولِ اللّهِ،» بعضیها میدیدند امام سجاد(ع) هنوز آفتاب نزده بیرون آمده، میگفتند آقا کجا این وقت صبح؟ همه خواب هستند. «أینَ تَذهَبُ؟» کجا میروید؟ «فقالَ: أتَصَدَّقُ لِعِیالی،» برای صدقه خانوادهام. بعد پرسیدند «قیلَ لَهُ: أ تَتَصَدَّقُ؟» مگر آدم به خانواده خودش صدقه میدهد؟ فرمودند: «قال: مَن طَلَبَ الحَلالَ فهُو مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ صَدَقةٌ علَیهِ.» هرکس دنبال تولید ثروت و تأمین معیشت و اقتصاد خانوادهاش و جامعهاش هست این را خداوند با این که وظیفهتان هست با این که اگر نکنی گرسنه میمانی ولی خداوند این را صدقه و عبادت حساب میکند. تمام اینهایی که کار میکنند هوا تاریک است از خانههایشان بیرون میآیند، کارگر هستند یا در خانههای مردم میروند کار میکنند یا در بازار کار میکنند همه اینها مشغول عبادت هستند، همه اینها مجاهد هستند. همه اینها منّت دارند، همه اینها دارند صدقه میدهند حتی اویی که فقیر است با این عمل خود دارد صدقه میدهد. امام صادق(ع) فرمودند این عمل من عبادت است من از خانه بیرون میآیم برای این که خانوادهام و اینهایی که تحت تکفّل من هستند گرسنه نمانند، بیلباس، مشکل بهداشت دارند، خانه دارند، زندگی دارند، کار دارند اینها باید تأمین بشوند. میدانید که با این که امام سجاد(ع) تحت شدیدترین دیکتاتوریها هستند چون شدیدترین خفقان بعد از کربلا بود. هیچ کدام از ائمه ما شاید به اندازه امام سجاد(ع) زیر فشار خفقان و کنترل پلیسی نبود در عین حال در آن شرایط در کمترین موقعیت،صدتا خانواده فقیر و خیلی ضعیف را امام سجاد(ع) مخارجشان را تأمین میکردند. در یک مواردی هم صدها خانواده را، با این که حکومت و بیتالمال چیزی دستشان نبوده، شما ببینید چقدر تولید ثروت میکرد چقدر کار میکرده که این همه ثروت دستش بوده، میگویند امیرالمؤمنین(ع) هزارتا برده آزاد کرد خب پول آن را از کجا آورد؟ اینها به مبارزه با نظام بردهداری میرفتند. اسلام میگوید آزاد کردن برده عبادت است، گناه میکنید یکی از کفارههایش آزادی برده است. اسلام دنبال آزادی بردگان بود. امیرالمؤمنین(ع) چطوری برده آزاد کرده است. نهضت بزرگ آزادی بردگان. خب ببینید چقدر تولید ثروت کرده، چقدر کار کرده، چقدر اقتصاد آباد علمی مفید کارآمد داشته که یک چنین خروجیهایی دارد.
هرکس برای استقلال اقتصادی ایران، جامعهاش، امت اسلام، خانوادهاش، عرق میریزد و تلاش میکند مشمول عبادت است. به یک شرط، مشروع و نامشروع سرش بشود. حقالله و حقالناس سرش بشود. اقتصاد انسانی نه اقتصاد حیوانی. امام صادق(ع) فرمودند پدرم امام باقر(ع) میفرمودند «مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا اسْتِعْفافاً و استغنائاً عَنِ النّاسِ، وَ سَعْیاً عَلى أهْلِهِ، وَ تَعَطُّفاً عَلى جارِهِ، لَقَى اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ.» هرکس دارد کار اقتصادی و ظاهراً مادی میکند، تولید ثروت، کشاورزی، صنعت، هر کار اقتصادی مفیدی میکند هدف او استعفاف، یعنی حفظ عفت، طهارت و پاکی است، حفظ شرف است میخواهد آلوده نشود، وابسته نشود، به فساد و ظلم و گناه اقتصادی نیفتد، و میخواهد خانوادهاش و ملتش وابسته نباشند. «استغنائاً عن الناس» یعنی مبارزه با وابستگی، مستغنی باشند، بینیاز باشند، گدای بقیه نباشند، محتاج کالاهای تولیدی بقیه نباشند، هرکس برای این طلب دنیا میکند، به این معنا کار میکند «وَ سَعْیاً عَلى أهْلِهِ،» و دارد تلاش میکند دلسوزانه با دغدغه خانوادهاش و جامعهاش. «وَ تَعَطُّفاً عَلى جارِهِ،» و فقط هم به فکر خودش نیست که به اندازه بخور و نمیر تولید ثروت کند، «تَعَطُّفاً عَلى جارِهِ،» عشق به همسایه، به خانه همسایه، عشق به شهر بغلی، عشق به کشور همسایه، عشق به کل دنیا، به بشر، به انسان گرسنه محروم دارد تَعَطُّف، یعنی عاطفه، عشق، محبّت، انساندوستی، طرفداری از مستضعفین عالم، همان که مبنای صدور انقلاب است، عشق به انسان در همه جهان بدون مرز. صدور انقلاب یعنی انقلاب بدون مرز. یعنی عدالت بدون مرز، صلح بدون مرز، برادری بدون مرز. فرمود هرکسی چنین عملی میکند «لَقَى اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ،» روز قیامت به ملاقات خدای متعال خواهد رفت لقاءالله، در حالی که «وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ» چهرهاش مثل ماه شب چهارده، نورانی، زیبا، روشن است. امام صادق(ع) فرمودند پدرم این را میفرمود که تلاش برای بینیاز کردن انسان، انسان گرسنه و فقیر. اول خودت و خانوادهات، اول مسئول اینها و جامعهات و همه مستضعفین جهان هستی. «تَعَطُّفاً عَلى جارِهِ،» یعنی ناسیونالیستی قومیتی، نژادی، خودخواهانه و فردمحورانه نگاه نکن. خودت را تأمین کن، تَعَطُّف، به همسایگانت، به دیگران، بگوید من کار میکنم زندگیام تأمین شد. خب حالا بیشتر کار میکنم که در تأمین زندگی این همسایه بغلیمان هم کمکش کرده باشم. عشق به انسان. انسان محروم و گرسنه. با روی روشن به ملاقات خداوند خواهی رفت. آخرت خوب میخواهید این است. اینطوری بچهها را تربیت کند. به نظم و عمل و به تلاش و به اقتصاد، به سیاست، به علم، اینطوری با نگاه توحیدی نگاه کنند.
"مُعَلّیٰ بن خُنَیس" از اصحاب امام صادق(ع) است ایشان بعدها هم حکومت او را گرفت و شکنجههای خیلی سنگین او را کردند و میگفتند این تشکیلات مخفی که با امام صادق(ع) در ارتباط هستند یاران و همه را باید اسم ببری و لو بدهی. ایشان یک نفر را هم اسم نبرد. معلّی بعد از شکنجه و قبل از این که او را تیرباران کنند و شهید بشود به بیرون پیغام داد و گفت به دوستان و برادران و رفقایم بگویید من حتی اسم یک نفر از شما را نبردم، از طرف من به هیچ کدام از شما خیانتی نشده و لو نرفتید خاطرتان جمع باشد و ایشان بعد شهید شد. معلّی میگوید من یک روز داشتم به سمت کارم، مغازهام و کارگاهم میآمدم منتهی دیرتر آمدم مثلاً یکی دو ساعت از آفتاب گذشته، آرام آرام شل. دیدم امام صادق(ع) دارند از سر کار و مزرعه دارند برمیگردند من را دیدند گفتند که مُعلّی، - خود معلّی این را میگوید - «وَ رُوِیَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ أَنَّهُ قَالَ رَآنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ قَدْ تَأَخَّرْتُ عَنِ السُّوقِ فَقَالَ لِی اغْدُ إِلَى عِزِّکَ.» امام صادق(ع) من را دیدند من داشتم دیر سمت بازار و کار میرفتم. همانطور که از کنار من رد میشدند من سلام کردم و عرض ارادت کردم امام صادق(ع) اشاره کردند و فرمودند که « یا معلّی اغْدُ إِلَى عِزِّکَ.» صبح زود بیرون بزن به دنبال عزت. همین تعبیری که اینجا در بیانیه گفتیم با استناد به همینهاست.
اقتصاد ضعیف ذلیل و وابستهتان میکند. اقتصاد قوی باید داشته باشید، علمی، قوی، عملی و با توجه به حلال و حرام و مشروع و نامشروع. امام صادق(ع) فرمودند مُعلّی کار و تولید ثروت، عزّت است. «اغْدُ إِلَى عِزِّکَ.» صبح زود برای تأمین عزت بیرون بزن. عزّت باید تولید کنی. عزت اقتصادی، عزّت علمی، عزّت سیاسی، عزّت اخلاقی، عزّت رسانهای. یعنی از طریق رسانهها نفوذپذیر نباش. عزّت هنری، یعنی در حوزه هنر اینقدر قوی عمل کن که تأثیرگذار باشی نه تأثیرپذیر از دشمن. آنها به ما سبک زندگی کافرانه یاد بدهند. ما به بتوانیم به آنها سبک زندگی توحیدی یاد بدهیم قبلاً خودمان باید داشته باشیم. امام صادق(ع) این تعبیر را که اقتصاد یعنی عزّت. کار، یعنی تولید و اقتصاد. اقتصاد بدون کار و تولید نمیشود این را بارها فرمودند. به یکی از خادمین خود به نام عبدالله فرمودند، یا عبدالله «إحفظ عزّک» مراقب عزتت باش. مراقب کرامتت باش. نمیتوانی به لحاظ اقتصادی و علمی ضعیف و عقبمانده باشی و ذلیل نباشی. ذلیل و تحقیر میشوی. کرامتت را از دست میدهی. بیخ خِر تو را میگیرند میگویند نمیگذاریم به حقت برسی. یک کالایی احتیاج داری نداری مدام از دشمنت گدایی میکنی میگوید نمیدهیم! مگر این که بگویی غلط کردم! خب اینها ضد کرامت است. امام صادق(ع) فرمودند که: «یا عَبْدَاللَّهِ احْفَظْ عِزَّکَ. قالَ: وَما عِزّى جُعِلْتُ فِداکَ؟ قالَ: غُدُوُّکَ الى سُوقِکَ وَاکْرامُکَ نَفْسَکَ» مراقبت کن از عزّت و کرامتت. گفت «قالَ: وَما عِزّى جُعِلْتُ فِداکَ؟» آقا فدایت بشوم عزت من چیست که باید از آن مواظبت کنم؟ فرمودند: «غُدُوُّکَ الى سُوقِکَ» سحرخیزان به سوی عمل و حرکت و تولید حرکت کردن. تنبلی و خوابیدن و مدام بیش از اندازه استراحت کردن و مدام به فکر تفریح بودن و این که چه کار کنیم بیشتر خوش بگذرد! همهاش که اینها نیست. خوشگذرانی و تفریح بین دوتا کار است نه این که کار بین دوتا خوشگذرانی. بعضیها برنامهریزی میکنند این تفریح تمام نشده میگویند خب بعد کجا برویم؟ تفریح بعدی چیه؟ دیدید خیلیها الآن اینطوری هستند. مثلاً رفتند مسافرت هنوز این تمام نشده میگویند خب سفر بعدی چه کار کنیم؟ عجب! سفر و تفریح و میهمانی و سینما را میگذارند وقتی کار میکنند خسته میشوند این وسط یک استراحتی میکنند که آماده بشوند یک کار دیگر بکنند. تو از استراحت که خسته میشوی بعد مجبور میشوی یک کم آن وسطش کار میکنی! کار هدف است نه استراحت. استراحت وسیله است برای این که بتوانید کار کنید. کار علمی، کار عملی، کار عبادی، فرصت ما محدود است. شما میدانید اگر شما 60 سال عمر کنید یک سوم آن حداقل خواب هستید – به نظر من که شما نصف آن را خواب هستید – کسی که 60 سال عمر میکند 4- 5 سال آن را فقط در دستشویی است! میدانستید؟ این را حساب کردند. همه ما فقط 4 سال در دستشویی هستیم! آدم 60 ساله 4 سال فقط در دستشویی نشسته. 4- 5 سال فقط سر سفره مشغول خوردن است. 60 ساله، 20 سالش حداقل خواب است یعنی اگر شما روزی 8 ساعت میخوابید یک سوم 24 ساعت، یعنی یک سوم عمرتان. اگر 60 سالهتان هست شما فقط 20 سال را خواب هستید. وقت زیادی نمیماند. بعد از این که از این عالم میروید ابدیت است هرچه اینجا کار کنید برای ابد است لذا خوابیدن و خوردن و استراحت و تفریح، همه اینها در حد ضرورت و نیاز است. اصل این است که از این فرصت محدود برای رشد، علم، عمل صالح، تلاش، استفاد کنیم.
تمدن مادی غرب، اصالت لذت است. میگوید فقط برنامهریزی کن که چطوری بیشتر کیف کنیم و لذت ببریم. حلال و حرام نه. حقوق دیگران نه، مهم نیست. استعمار و استثمار دیگران، غارت بقیه ملتها، بیشتر بخوریم کیف کنیم، هنر، رسانه، جامعهشناسی، آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت. البته به شما بگویم همین کشورها یک طبقه خاصشان اینطوری هستند اکثر مردمشان را من دیدم از چین و ژاپن تا اروپا، مردم عادیشان نه سرمایهدارانشان، از مردم ما بیشتر کار میکنند و کمتر مصرف میکنند اینقدر آب و برق و نفت و بنزین و گاز. ابداً. اصلاً ندارند که بخواهند مصرف کنند. نیست، گران است. مثل ما که نفت مفت ندارند. و بیشتر از ما کار میکنند و از ما کمتر اسراف میکنند. ما حرف میزنیم. توسعه اسلامی، مصرف در حد نیاز، تولید در حد توان و وظیفه. تولید فقط مادی نیست، عرض کردم تولید علم، تولید معنویت، تولید پول.
باز یکی از یاران امام صادق(ع) میگوید من بیرون بودم در خیابان امام صادق(ع) من را دیدند گفتند چرا تا این وقت خوابیدی؟ چرا دیر سر کار میروی؟ چرا کار نمیکنی؟ چرا این وقت داری سر کار میروی؟ «مالی أراک ترکت غدوک إلى عزک؟ قال: جنازة اردت ان احضرها، قال: فلا تدع الرواح إلى عزک.» چرا پروژه عزّت سحرخیزی برای عزّت و کرامتت را یعنی کار، چرا رها کردی؟ چرا الآن داری سر کارت میروی؟ گفت: «جنازة اردت ان احضرها» یک تشییع جنازه داشتم کسی مرده بود رفتم تشییع جنازه بعد آمدم سر کار. خیلی مهم است. میدانید شرکت در تشییع جنازه، حفظ کرامت انسانی است که از این دنیا رفته، احترام به او، تسلیت دادن به بستگان او یک عمل مستحبّ است. اما کار اقتصادی برای تأمین خانواده واجب است مستحبّ نیست. واجب است و این یک آدمی بوده که خیلی رفاه هم نداشته که بگوید حالا چند ساعت وقتم را میگذارم. فرمودند این کار واجبتر است. «فلا تدع الرواح إلى عزک.» سحرخیزی برای دفاع از کرامتت، عزتت، یعنی بینیازیات در اقتصاد، این لازمتر است. بله، شرکت در تشییع جنازه واجب کفایی است واجب عینی نیست. این اول وقت رفتن، پر تلاش بودن، انگیزه داشتن برای کار، این یعنی بزرگوار داشتن خود، یعنی نگذارید شخصیت و کرامتت تخریب شود. شما که وضع اقتصاد خانوادهات خیلی خوب نیست و هر ساعتی که سر کارت نباشی عقب میمانی برای شما کار اقتصادی از تشییع جنازه لازمتر است. این واجب است آن مستحب است. به هیچ بهانهای فعلاً کارت را ترک نکن. حالا یک کسی وضعش بهتر است رفاه دارد ممکن است به او برعکس بگویند که مدام به فکر پول نباشید به فکر انسانی که از دنیا رفته و خانوادهاش باش. شرایط تا شرایط فرق میکند.
اجمالاً در نگاه تمدنسازی اسلامی توجه داشته باشیم کار موجب عزّت و کرامت است. بیکاری و مفتخوری و انگلی و گداصفتی ضد ایمان و اهل دنیا بودن است به معنی اهل دنیا بودن است. عزّت یک کمال معنوی است. هرچه که به ما عزّت بدهد در جهت تکامل معنوی ما مؤثر است. تولید علم و تولید ثروت به ما عزّت میدهد. بنابراین اینها عبادت میشود.
شنیدید که امام صادق(ع) داشتند ظهر تابستان هوای گرم کار میکردند اطراف مدینه در بیابان، این عبدالعلاء میگوید از دور امام صادق(ع) را دیدم، یک آدمی که بزرگترین دانشگاه را در جهان درست کرده،4 هزار شاگرد در 20- 30 رشته تربیت کرده، آن معنویت ایشان، آن علم ایشان، رهبر انقلابیون است که دشمن و رژیم میخواهد از او مدرک بگیرد ولی پیدا نمیکرد اینقدر پیچیده رفتار کردند، باز میآید مثل یک آدم معمولی، مثل یک کارگر در بیابان عرقریزی و کار میکنند. میگوید آمدم جلو گفتم آقا شما که موقعیت هم معنویتان، علمیتان، اجتماعیتان، مادیتان هم که شما دیگر نیاز مادی ندارید، فرزند رسولالله وسط روز داغ است برای چه میآیید کار میکنید؟ فرمودند برای این که دستم را پیش جنابعالی دراز نکنم! حالا اگر یک خانوادهای مجبور به ذلت و گدایی میشود اگر یک ملت مجبور به ذلت و گدایی مجبور شود، اگر یک امّت تحقیر شود آیا واجب نیست با آن وضعیت مبارزه کنیم و راهی جز کار و عمل و جز عرقریزان هست؟ امام صادق(ع) فرمودند یکی از اصحاب رسولالله وضع مالیاش خیلی خراب شده بود خانمش به او گفت که خب برو پیش پیامبر یک چیزی بخواه، پیامبر اینقدر پول و امکانات دستش میآید و به این طرف و آن طرف میدهد، خب تو هم برو یک چیزی بگیر. این خجالت میکشید و میگفت من دلم میخواهد جزو کسانی باشم که پول میدهم که پیامبر به فقرا بدهند نه این که جزو آنهایی باشم که میروند پول میگیرند! خانمش گفت حالا که نیستی. کاشکی بودی حالا که نیستی، خب برو به پیامبر بگو کمکی بکنند ما وضعمان اینقدر بد است، ما بعضی روزها گرسنهایم، خلاصه برو گدایی کن یک چیزی بگیر! کاش میرفتی از پیامبر میخواستی. او اینقدر که خانمش گفت، رفت پیش پیامبر(ص) نشست میخواست بگوید ولی خجالت میکشید و شرم میکرد که بگوید که آقا یک چیزی به من بدهید. تا آمد نشست پیامبر اکرم(ص) بدون این که او حرف بزند فرمودند که – به او رو هم نکردند که کسی شک کند – فرمودند هرکس از ما چیزی بخواهد ما میدهیم اما هرکس چیزی نخواهد خداوند مستقیم به او خواهد داد. هرکس از ما چیزی نخواهد بهتر است. یعنی برو کار کن، برو سختی بکش، از سختی فرار نکن. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند از هرچه که میترسید میخواهید مدام فرار کنید، درست شیرجه وسط آن بروید. بگذار کار از تو برسد. از هیچ کاری نترس. از هرچه بترسی تو پروژه را پیش میبری، تو موفق میشوی. این میگوید تا پیامبر این حرف را زد با خودش گفت که معلوم است پیامبر(ص) دارد به من میگوید رویش آن طرف است ولی دارد به من میگوید. این جواب من است. آمد خانه، خانمش گفت پیش پیامبر بودی چه آوردی؟ گفت هیچی. گفت چرا؟ گفت تا رفتم نشستم دیدم ایشان گفت اگر کسی از ما چیزی بخواهد ما میدهیم ولی اگر نخواهد بهتر است. برود کار کند یعنی خدا مستقیم به او بدهد. خانمش گفت از کجا معلوم که تو را میگفته، شاید داشته با کسی دیگر حرف میزده؟ بالاخره پیامبر هست ولی بالاخره بشر است برو واضح حرفهایت را بزن. دوباره مرد رفت و دوباره همان اتفاق افتاد. یعنی تا آمد نشست هنوز حرف نزده بود پیامبر دوباره جمله را تکرار کردند. این یقین کرد که معلوم است پیامبر دارد من را میگوید. خجالت کشید بگوید. آمد بیرون، گفت من بروم همین حرف پیامبر را عمل کنم. رفت، هیچی هم نداشت، ابزار هیزمکَنی، یک داسی چیزی از کسی عاریه قرض کرد رفت کوهستان هیزم جمع کرد آورد فروخت، با پولش یک ابزار کار برای خودش خرید، رفت، 10- 20 روز، یک ماه گذشت کارش گرفت شتر خرید، افسار خرید، زندگیاش تأمین شد کمکم برای خودش غلام هم خرید. یک چنین وضعی پیدا کرد. بعد که وضع او خوب شد، بعد از دو- سه ماه بعد آمد خانه پیامبر(ص). تا آمد نشست و سلام کرد تا آمد حرف بزند، پیامبر(ص) فرمودند که سلام علیکم، به شما گفتم که بینیازی از غیر خدا موجب ثروت و رفاهی است که از طرف خدا برسد؟ به شما گفتم؟ گفت آقا من همان موقع حدس زدم که شما به من دارید میگویید ولی باز شک کردم، خانمم میگفت منظور شما من نبودم! فرمودند چرا منظور شما بودی. این سنت اسلامی است. حتی پیامبر اکرم(ص) اگر هست میتوانی از او بخواهی و او به تو میدهد، نخواه، برو کار کن. کرامتت را حفظ کن.
و آخرین حدیث از امام صادق(ع) که فرمودند یک وقت فکر نکنید عقلگرایی و علمگرایی جدا از عمل و عملگرایی خودش مستقیماً رشد میکند و پیشرفته میشوید. علم و عمل و عقل اقتصادی باید با هم باشد. این تعبیر را دقت کنید، این آخرین نظریاتی که در توسعه دارد گفته میشود یکیاش همین است که الآن دارم میگویم و آن این ایست: امام صادق(ع) فرمودند: «التِّجارةُ تَزیدُ فی العقلِ» تجارت یعنی کار اقتصادی، فعالیت اقتصادی عقلتان را رشد میدهد و زیاد میکند. یعنی اینطوری نیست که شما بگویید من یکسری اطلاعات علمی دارم به لحاظ عقل اقتصادی قوی هستم چه کار بکنم چه کار نکنم. فرمودند یک بخشی از عقل آموزش نظری است یک بخش مهمی از عقلانیت، امام صادق(ع) فرمودند عقلانیت عملی و عقل ابزاری است یعنی در کار، در تجارت، در اقتصاد، در تولید ثروت زیاد میشود و رشد میکند. یکسری دستاوردهای عقلی با عمل به دست میآید. یک بخشی این است که کمال انسانی میآورد.
بنابراین خواستم به روایات امام صادق(ع) در روز شهادت ایشان اجمالاً اشاره کنم و عرض کردیم که ارتباط اقتصاد با عزت، به مقوله کرامت انسان، ارتباط آن با اقتصاد و معیشت چگونه نگاه میکنند. کار و استراحت بله، اما راحتطلبی و مفتخوری نه. کار، عبادت و جهاد است. دنیوی است ولی عین آخرت است.
باید یک کاری کنیم هم در آموزش، هم پژوهش، هم آموزش و پرورش، الآن که اینطوری نیست، ده سال دیگر، بیست سال دیگر، که شما فرهنگی هستید معلم میشوید، دبیر میشوید، خودتان واقعاً اینطوری بیندیشید و نسلی که دست شماست اینطوری تربیتشان کنید. و الا نه این که نمیتوانیم تمدنسازی کنیم بلکه همین قدرت و عزتی هم که در این 30- 40 سال در یک حوزههایی به برکت خون دهها هزار شهید و فداکاری گمنام صدها انسان شریف به دست آوردیم، همین را هم از دست میدهیم. شما این وابستگیها و ضعفهایی که ما در اقتصاد و علم و مدیریت داریم اینها را باید علاج کنیم و یک نسلی زیر دست شماها تربیت بشود که وقتی اینها از آموزش و پرورش 30 سال دیگر بیرون میآیند اینها بتوانند یک ایران آبادِ آزادِ آگاه که الگوی جهان اسلام و بقیه ملتها باشد، خروجیاش یک چنین نسلی باشد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی